فراموشم نـــــکــــــــن
هرچه پیش آمد
هر اتفاقی افتاد
فراموش نـــــکــــــــن که
دوسـتـــــت داشته ام
که دوستت دارم
و هیچ کس
هیچ کجا
هیچ وقت
نمی تواند گرمایی را که ...
تو به لحظه هایم بخشیدی
تکرار کند .
عاشقانه های من برای خانم ترین،خانم های دنیا...برای یه بی معرفت مغرور...مینویسم برای عشقم ღღღ˙·٠•●♥نگین♥●•٠·˙ღღღ که شاید هیچ وقت دستانش سهم من نباشد...
هرچه پیش آمد
هر اتفاقی افتاد
فراموش نـــــکــــــــن که
دوسـتـــــت داشته ام
که دوستت دارم
و هیچ کس
هیچ کجا
هیچ وقت
نمی تواند گرمایی را که ...
تو به لحظه هایم بخشیدی
تکرار کند .
پشت این چشم ها
ابرها درگیرند
و من
کنار خنده هایت می مانم
در این دقایق دلتنگی
.
.
.
ایـن گلــویـم را هـر از گــاهــی بــایـد ..
بتــراشمـ تــا بـرای دلتنگـی هــایــ تــازه جــا بــاز شـود ..
دلتنگــی هــایـی کــه مـی تــواننـد
آدمـ را خفــه کننــد
.
.
.
فصل عوض میشود
جای آلو را
خرمالو میگیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی
” علیرضا روشن ”
.
.
.
از بس که گفتم دلم تنـــگ است،
دهانـــم گشــــاد شد ! !
.
.
.
دلتنگی یعنی :
روبروی دریا ایستاده باشی و
خاطره ی یک خیابان خفه ات کنه . . .
.
.
.
ساز دلت که کوک نباشد …
فرقی نمی کند کجا باشی !
سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد،
رنگ دلتنگی
.
.
.
حــوصــله ام بـــرفــی سـت !
بــا یـک عــالــمه قنـــدیـــل ِ دلتـــنگی ،
از گــوشـه ی دلــــم آویـــــزان !
آهــــای !
کـــافــی ســت کمــی “هــا” کنــید ،
تـــا کــه “آب” شــــوم !
.
…
.
.
بعـد ِ هــر طــوفــانــ آسمـــان هـــای صـــاف و روشـن مـی آیـند
آیـــا تــو هـمـ بعــد از دل ِ تنــگ مــن مــی آئــی ؟
.
.
.
با زنت شوخی کن
سر به سرش بگذار
از غذایش بچش
از دستپختش تعریف کن
و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری
آسمان خدا به زمین نمی آید…!
آخر می دانی؟
او همان دختر رویاهای دیروزت است
که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده…!
باور کن بدون او
اجاق خانه ات حسابی کور کور است...
از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است
از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد
از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان استlove
از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:همپای
از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است
از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد
از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست
از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها آهن ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد
از معلم انشا پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد
از معلم ورزش پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود
از معلم زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد
از معلم زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود
از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد
"عشق" دی ماهی ...
این روزها ...
بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم
دیگر نه حرص به دست آوردن را دارم نه هراس از دست دادن را
هر کس مرا میخواهد به خاطر خودم بخواهد
دلم هوای خودم را کرده است
همین....
دی ماهی در یک رابطه عشق واقعی :
اگه اون دی ماهی مغرور باشه !
هرچقدر براش عزیز تر بشی ، بیشتر اذیتت میکنه ، نکه مرض داشته باشه ها ! فقط واسه اینکه ببینه چقدر لیاقت عشق داری ! بهت میگه دوست داره ، خیلی زیاد ! شاید گاهی ام عشقم صدات کنه ، ولی از رفتارش میفهمی که عشقش نیستی ! این اذیتا فقط و فقط واسه اینه که میخواد یه روزی "عشقی" رو بهت هدیه کنه که هیچ وقت نمیتونی تجربه ش کنی ، هیچوقت !
گاهی دی ماهی زود عصبی میشه و هرچی از دهنش درمیاد میگه ! مشکل اون دی ماهی نیست !
چون وقتی که آرومه بهت میگه وقتی عصبیم یا آرومم کن یا سکوت کن ، ولی وقتی اون عصبی میشه توام پا به پاش میای ، طبیعیه که بد میشه !
[ سه شنبه 2 فروردين 1393برچسب:, ] [ 22:54 ] [ ღDel khasteღ ]
[
یک دی ماه دیگه ميگذره از بودنم ،
یه تولد دیگه...یا یک قدم نزدیکتر به مرگ...
هر سال كه گذشت ،از آدما دورتر شدم
كادوهاي تولد كم شد!
آدماي بد ديدم!
آدماي خوب ديدم!
غم ديدم...
دردو ، قلبم با تمام وجود حس كرد...
تنهايي رو بلد شدم اما واسم عادت نشدُ هنوزم وقتي
تو خيابونا تنها با هنذفري و آدامس خرسي قدم ميزنم.
لبخند مياد رو صورتم .
من ياد گرفتم تنهايي خوبه...
من ياد گرفتم با داشته هام زندگي كنم...
من ياد گرفتم وقتي كه دلم گرفت
برم سراغِ شمعدوني هام
ياد گرفتم اونايي كه ميگن ميمونن ، ميرن!
اونايي كه چيزي هم نميگن بالاخره يه روزي ميرن!
با رفتنِ يه سري آدما از زندگيم باورام هم رفت!
اما باوراي جديد ساختم
لبخنداي جديد زدم
من ياد گرفتم زندگي كنم...
حتی شده با درد!
خودم ؛ تولدت مُبارك ...
تو تنها كسي هستي كه هميشه بوديُ نديدمت
تو تنها كسي هستي كه هرگز تركم نكرد...
خودم ؛ تولدت مُبارك ...
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
ميخوام نباشم ،
ميخوام نباشي ...،
شايد به نبودن ها كه رسيديم
تونستيم " باهم " باشيم.
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
من خودمو نمي بازم ؛
حتا اگه دستام بلرزن ،
اگه چشام تار ببينن ،
اگه پاهام راهِ درستُ تشخيص ندن ...،
گاهي حس مي كنم گُم شدم
حس ميكنم هيچ جايي تو اين دنيا ندارم
هيچ دوستي ...
هيچ آدمي كه نگرانم باشه ...
شايد چهره.م همچين چيزيو نشون نده
اما من واقعن يه موقع هايي خَستَم ...
دلم ميخواد كسي باشه
دستي باشه
دلم مي گيره و من هي به خودم ميگم عب نداره دل كارش گرفتنه ...
تا كي بگم ...؟
مهم نيست ...
من خودمو نمي بازم .
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
و باز در پایان حرفهایم...
تنهايي آنقدر ها هم كه اين آدمها مي گويند سخت نيست !!
من و خودم از اين تنهايي ها لذت مي بريم .
باهم به پارك مي رويم ...،
باهم موزیک گوش میدهیم ...،
باهم گریه میکنیم ...،
باهم شعر مي خوانيم و شعر مي نويسيم ...،
آه ... باز گفتم شعر !!
راستي اين آخرين باري كه چشمانم
با اَشك عشقبازي مي كرد ،
من شعر نوشتم يا شعر مرا ...؟!
عجيب است !!
حرفهايم كلمه مي شوند و بعد جمله ...
اما كسي هست كه بخواند و درك كند ؟
اصلن كسي هست كه بفهمد ؟
نه نيست ... و من درك مي كنم كه آن تنها منم ،
و باز هم هي مي نويسمو
مي نويسمو مي نويسم...
تا يك روز كه ديگر اين كلمات محو مي شوند ...
فقط آن روز كه من نيستم...
يعني مي شود كسي با گريه بيايد و بگويد
ديگر نيست ...
از دستش دادم ...! نه !!
باز هم كسي نيست .
از يه جايي به بعد به خودت ميگي...
اصلن چه دليلي داره به كسي بگم حالم بده ؟
اونا چيكار ميتونن واسم كنن...
جز گفتنِ يه الهي بميرم ،
جز گفتنِ يه ناراحت نباش ميگذره ...
در روز اونقد مي خنديو ميگي واي ...
من چقد خوشحالم كه خودتم باورت ميشه
واقعن حالت خوبه اما شبا
وقتي سرتو ميذاري رو بالش ميگي نه !!
اونقدرا هم خوب نيستم .
كم كم گريه كردن يادت ميره ،
ميريزي تو خودت ؛
غمه دوريشو ، اينكه رفت با كـَسه ديگرو ...
ميگي به من چه !!
چند وقت بعد ميبيني ديگه نميتوني ...
سره يه موضوعِ كوچيك گريه ميكني ،
داد ميزني ،
ميگي چه بلايي داره سرم مياد ؟
به خودت فُحش ميدي ، ميكوبي به درو ديوار ،
همه بهت ميگن چته ؟
تو كه اينقد ضعيف نبودي !!
توو دلت ميگي ...!
اونقد قوي بودم كه ديگه ته كشيده ...
تمومِ افكارم ، باورام ، احساسم ،
حتا خودمم ديگه ته كشيده ...
در وجودم کسی هست !
به وسعت تو ....
که
هر شب موهایش را شانه میزند
و هر شب یاد آخرین نگاه تو...
آوار میشود...
بر تنهاییم!
بر بی کسی این اتاقم...
و من با خودم فکر میکنم
حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟
باور کنی یا نه
باشی یا نباشی
دوستت دارم
فرقی نمیکند خیال باشی
آرزو باشی
یا عکسی در قابِ این مانیتور
در این دنیای مجازیِ پر از مجازات
فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی
فرقی نمیکند که میشناسیم
یا اینکه من تو را میشناسم
فرقی نمیکند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم
فرقی نمیکند که لبخندت سهم من بود یا دیگری
فرقی نمیکند که خوشحال بودیم یا ناراحت
همین را میدانم که دوستت دارم
و تو میشوی شروعِ حرف زدن
خودخواهیم را ببخش
ببخش که تو را به خواب میبینم
ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد میزند
ببخش که من عاشقت هستم...
دلم شکست
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند
اصلا فدای سرت ،
قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .
اشکم بی امان می ریزد
مهم نیست
آب روشنی است
خانه ات تا ابد روشن عشق من...
گاهی اوقات به یکی نیاز داری...
که وقتی ناراحتی
بیاد پیشت بشینه و سعی کنه خوشحالت کنه...
یکی که وقتی
داری گریه میکنی اونم گریش بگیره...
وقتی حالت خوب نیست آروم و قرار نداشته باشه..
بهش نیاز داری ولی نیست !
نباید سرزنشش بکنی...
به این فکر کن که....
یکی دیگه هم بهش نیاز داشته !
شاید بیشتر از تو....
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
عاشقانه هایی که نوشتن ندارد...
نمیدانم عاشقی چیست...
من...
از عشق فقط یک یادگاری دارم...
شکستن بیجا...
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
سر انجام یک عشق نافرجام :
یکی بود......یکی نابود....
رفت و دیگر ندارمش
تقصیر خودم بود
ته این همه شعر که برایش نوشتم
نقطه نگذاشتم...
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
هنوز مثل سابق
“مهربانم”
اما دیگر کسی صدایم نمی کند
“مهربانم” …
میدونید!!!
ﻭﻗﺘﯽ
ﺩﻟﺖ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ “ﮔﯿﺮ” ﺑﺎﺷﻪ ،
ﮐﻞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﻭ “ﻧﺦ ﮐﺶ” ﻣﯿﮑﻨﻪ …
واما...
بـــــــــــاز در پایان حرفهایم...
تنهایی یعنی:
عاشقشی ...
ولی حق نداری بهش نزدیک بشی
چون:اون دیگه تنهانیست...
من...
یکی بود ِ همیشه ام و...
تـو...
یکی نبود ِ بی کسی هایم!
يکی بود که اونم رفت!!!
کاش از اول ...
غير از خداهيچکس نبود....
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤
وقتی كه دلتنگ باشيم
ديگر فرقی ميان زندگی و مرگ نيست
چشمهای بسته
ترانه های آرام
اشكهای نم نم
حتی در ميان بغض های نفس گير خنديدن
ديگر چه فرقی می كند
كه كی يا كجا....
ارام ارام زمزمه ميكنی
تمام حجم نبودنش را
در ميان هجاهای كوتاه ، كوتاه
كه بغض امان امتدادش را در مشتِ فشرده
حبس كرده است...
ميخوانی
می نوازی
نرم نرم
اهسته اهسته
نه.... كسی كه بايد اينجا نيست!
نه.... اويی كه بايد
در جايی كه نبايد....
برای ترانه هايت
شعر دلتنگی می سرايد...
تو بخوان...
نرم .. آهسته.. آرام .. آرام...
❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As
و باز در پایان حرفهایم....
می نویسم دوستت دارم...٬
تو از کنار این شعر
آهسته عبور کن
باور کن...
یکی دارد اینجا
یواشکی٬گریه هایش را میخندد
بـغـض خیــــــس!!!
بعضی حرفها رو نمیشه گفت ؛
باید خورد!
ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت،نه میشه خورد!
میمونه سر دلت!
میشه دلتنگی...میشه بغض...میشه سکوت...
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته!
نمیدونم باز امروز چه مرگمه!!!
ஜஜஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
خیلی سختِ نگه داشتن بغض پشت تلفن . . .!
مخصوصاً وقتی که میخوای نفهمه . .
هی قورتش میدی . . .هی . .
اما آخرم چیکه چیکه اشکات گونه ها تو خیس میکنه!
اون موقع هس که یهو تلفنُ قطع میکنی. . .
بعدشم میگی خودش قطع شد
ஜஜஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
هی به خودت میگی من دیگه فراموشش کردم ..
اصلا به من چه او الان کجاست و داره چیکار میکنه
اما یهو یاد اون روزا یه چیزی رو داخل گلوت
میترکونه...
که تا اشک نریزی خالی نمیشی...
ஜஜஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
برای بعضی درد ها
نه می توان گریه کرد ...
نه می توان فریاد زد ...
برای بعضی از دردها...
فقط می توان
نگاه کرد و شکست ...
ஜஜஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
چقدر سخته آدم
هم این دنیاشو از دست بده هم اون دنیاشو ...
خدایـــــــااااااا ...
چرا کمک نمیکنی...
نکنه فراموش شدم...
تنت در آغوش کسی
و دلت پیش دیگری
هزار خطبه هم که بخوانند
خیانت است
اگر
بدنت در دست كسيست
و فكرت پيش ديگری،
هم جسمت را كشته ای
و هم روحت را ...!!!
ஜஜஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
دیدید...!!!
نوشتههایی هستند که خواندنشان سنگین است
حالت را عوض می کنند. ضربان قلبت را بالا میبرند
و پُراند از غم ِشیرین...
دوست داری مرورشان کنی
و بعد هم یادداشتی پایش بنویسی .
اما بعضی نوشتهها سنگینتراند...
نمیتوانی بیش از یکباربخوانیشان.
خط به خط که پایین میروی کلماتش ...
آوار میشوند بر سرت...
بر شانههایت سنگینی می کنند "
بس که درد دارند بس كه تو را نوشتهاند.
در پایان حرفهایم...
دلم پُر بودنی میامو اینجا خالیش میکنم...
بعضیا میگن نوشته هام غمگینن..
ببخشین اگه نوشته هام درد دارن...
میدونم ...
بعضی از نوشته ها" انگار تو را نوشتهاند...
٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠
واقعي بوديم ، باورمان نكردند ،
مجازي شديم ، فيلترمان كردند !
و چه دنيايي ساختهاند براي ما نسل سوخته ...
اما من گاهی ادمهای دنیای مجازی را
به ادمهای اطرافم ترجیح میدهم!
وقتی بی ترس از قضاوت ادمها ...
از دردها و دغدغه هایم میگویم
گاهی درد دل بعضی ها انگار...
حرفهای دل توست ...
که انقدر نگفتی باورت شدهبی دردی
و دلیل این بغض که همیشه با توست
و نفس کشیدن را برایت سخت میکند نمیفهمی!
آهای شماهایی که میگید
نوشته هات خود منه...
دردای دلمونه...
کجایین پس...همه میگن همدردیم ...
کجان این همدردا ...
ﺧﺪﺍﯾــــــــــــــــــــــــﺎ ...
ﮔـــــــــــﺮﯾــــــــــﺴﺘــــﻢ
ﺑـــــــــــــــﺮﺍﯼ ﺍﻭ ...
ﺍﺯ ﺗـــــــــــــﻪ ﺩﻝ !
ﺍﻣــﺎ ...!
ﺗــــﻮ هم ﺑــــــــــــــــﺎﻭﺭﻡ نکردی...
ﺧــــــــــﺪﺍﯾــــــــﺎ ...
کاش به او میگفتی ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤـــــــــــــﺶ ...
ﺣﺘـــﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺑود...
ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻪ ﺑﺪ که با او همه چیز خوب بود
ﺣﺘـــــﯽ ﺍﮔﺮ ندانسته ﺑﺪﻯ ﮐــــــــﺭﺩ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ...
میگفتی ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤــــــــــــﺶ !...
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮔﺬﺷــــــــــــﺖ ..
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ مـن فقط ﺑﺎ ﺍﻭ ﺷﺎﺩﻡ...
بگو ﺑـــــــــﻤـــــــــاند!!!
بخواه ﺑــــــــــــــــاشد!!!
ﮔــﺬﺷﺘـــــــــــﻪﻣﻬــــــــﻢ ﻧﯿـــﺴﺖ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤش خدایا ...
خـــــدایا می شنوی
اگـر تو بخواهی همه چیز حل می شـود!!!!
همـــــه چیـــــز ...
بخـواه،...
من او را دوسـت دارم می شنوی؟
خدایا حرف دلم را میشنوی...
از ته دل دارم میگویم...
خودت گفته ای که !!!!
هر کس خالصانه از ته قلبش چیزی بخواهد...
او را پشیمان باز نمیگردانی...
خدایا صدایم میآید...
خسته ام .....
گاهی سخت می شود …
❤دوستش داری و نمی داند
❤دوستش داری و نمی خواهد
❤دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
❤دوستش داری و سهم تواز این همه ، تنهایی است ....
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :
یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور سیر میکرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد
میدانم دیگر برای من نیستی اما دلی که با تو باشد این حرفها را نمی فهمد …
.
.
گاهی اونقدر خسته میشویم که خستگیمون در نمیشه ، “درد” میشه !
به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺑﺎﺣﻮﺻﻠﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﻮ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻥ ﻭﻟﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﻢ ﻗﺪﻡ ﺑﺸﻦ
.
.
.
.
.
به سلامتی اون کسی که خودم انقدر بردمش بالا که حالا دیگه دست خودمم بهش نمیرسه
.
.
.
.
.
به سلامتی خدا که همیشه پشت ادمه و ادم پشتش بخدا
.
.
.
.
.
توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :
می خورم به سلامتی ۲ بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم ۲ بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای که مادر بر گونه بچه تازه متولد شده میزنه و بچه نمی فهمه !
دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه ….
به سلامتی پدر ومادر…
که همیشه از آرزو هاشون گذشتند بخاطر آرزوهای بچه هاشون
.
.
.
به سلامتی خودمون، که توی پلک زدنامون
یاد کسایی هستیم، که بد کردن باهامون
.
.
.
سلامتی کسی که دیگه بهش زنگ نمیزنم
اما اگه بفهمم خطش خاموشه دق می کنم
.
.
.
به سلامتی خودمون که خیلی وقت ها فقط سکوت کردیم و هیچ حرفی نزدیم
.
.
.
به سلامتی عاشقی که ازش پرسیدن چرا ناراحتی؟
گفت تاحالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی؟
.
.
.
به سلامتی خودم ک بودنم واسه هیشکی مهم نیس…
.
.
.
به سلامتی اونیکه فکر میکنیم فراموشش کردیم !
اما یه شب که خوابشو میبینیم کل روز پکریم …
.
.
.
به سلامتیه لبخندی که کمکت میکنه تا برا همه توضیح ندی حالت داغونه !
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﻪ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﺍﺯﻣﻮﻥ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ !
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﻋﺎﻣﻮﻥ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﻪ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﺁﺭﺯﻭﻣﻮﻥ ﮐﺮﺩ !
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ ، ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﻧﺎﻟﯿﺪ !
ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻭﺍﺱ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽِ ﻣﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪ . . .
ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم... ببین خوابم نمی آید، بیدارم... نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو: تورا بیش از همه کس دوست میدارم
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند